اينبار قرار است نمايش انتخابات تکرار پرده ٣٠ سال پيش باشد. شخصيتى شخيص٬ مورد اعتماد هر جناح٬ پاره تن نظام و قانون اساسى و دين مبين اسلام٬ بدون کله خرى راست و بدون توهم دو خرداد٬ هم ”اصلاح طلب“ و هم ”اصولگرا“٬ هم طرفدار سرمايه دار و هم همنشين با ”مستضعفان“٬ بدون عمامه٬ وزير کابينه امام٬ همه پرسوناژهاى خانه ارواح در قامت يک فرد!
هدف همان حفظ خيمه اسلام و سرمايه است و روش کوبيدن جامعه نيز همان. اگر حضرت والا رئيس دولت در کشتار عظيم سال ۶٠ نبود٬ اگر صرفا جاى عوامفريبى ”تقسيم پول نفت“ عبارت بورژوا-اسلامى ”مستضعف“ را گذاشته بود٬ اگر طبقه کارگر و نسل جديد امروز در شرايط اختناق و سرکوب سال ۶٠ بودند٬ اگر...٬ شايد اين موجود را هم تست ميکردند. اما ”دولت وحدت ملى“ جناح ها ميتواند دولت ”بنى احمد“ اسلامى هم بشود. ضرورت پروژه ”وحدت ملى“ اسلامى افتراق و وضعيت ”خطرناکى“ است که همه گوش تا گوش اذعان ميکنند. موسوى بعنوان چکيده جمهورى اسلامى٬ هم ميخواهد گوشه اى از هر دوره اين تاريخ ننگين باشد و همزمان هيچکدام نباشد! او ميخواهد بقاى نظام و اساس ارتجاع خمينى و اسلام سياسى را با ”واقع بينى“ دوران اوبامائى تطبيق دهد.
تمام مسئله برسر شکستن اين نقطه سازش جديد است. معادله بالائى ها را تنها حرکت مستقل پائينى ها ميتواند بهم بزند. نفس اين نمايش و تکرار اين سناريوى متروک و منسوخ را نبايد پذيرفت. نفس حکومت و اسلام و مشروعيت اش را نبايد پذيرفت. پايان دادن به اين سيکل باطل در گرو سرنگونى تمام و کمال حکومت اوباش سرمايه و برپائى جامعه اى آزاد و خوشبخت است. *